Комментарии:
😊🌺🫠
Ответитьیادمه ۲۵سال پیش ، خیابون پشت حسینه ارشاد یه خانم جلسه ای بوده که هر یکشنبه خانمها رو جمع میکرده دور خودش . و دفتر داشت 😅
یعنی اسم دختر ها را ،خانواده هاشون مینشوتن داخلش و خانواده های داماد میرفتن و شماره تلفن ها رو برمیداشتن البته بسته به سلیقشون که پیش شماره خونه دختر چی هست و شغل پدر دختر خانم چی هست 😅
خلاصه شماره هارو برمیداشتن و هر روز هفته میرفتن خواستگاری
و اینکه یادمه خالم و دختر عمه هام هر روز براشون خواستگار میامد یه وقتهایی هم خواستکارهای تکراری هم این بین بود😅😅
من جالبترین خواستگاری که دیدم خواستگاری مامان بزرگم بود😂😂😂چون مامان بزرگم جوونه واقعا جوون و خوشگل خوشتیپه من تمام مدت خواستگاری داشتم میمردم از خنده زیر زیرکی بنده خدا آقاهه رو یکی معرفی کرده بود ولی خیلی آقاهه پیر بود همونجا مامانیم یه جورایی جواب منفی داد بنده خدا پیرمرده انقدر ناراحت شد دلم سوخت😢 ولی حالا خواستگاری خودم هم جالب بود داماد که وارد شد هول شد دسته گل رو داد دست بابام بابام هم خیلی آدم شوخی هستش گفت بیا عزیزم بیا که داماد خودمی معلومه تاحالا خواستگاری جایی نرفتی😂 گل رو بجای عروس دادی دست من😂😂😂😂 منم از رسم چایی بردن اصلا خوشم نمیومد و اینکارو نکردم خواهرم جای من چایی تعارف کرد
Ответитьمهیاجان زیباترینی❤
Ответитьچقدر قشنگین باهم 💖🤗🍭
Ответитьفقط کانتور صورت مهیا😂🥺
Ответитьدقیقه ۱۵:۳۶ چی شد محیا جون؟
Ответитьاین قاب تا ابد❤️🤌🏻
ОтветитьBah bah😍
Ответить♥️♥️
Ответить😍
Ответитьچقدر نااازین شماا😍😍😍
Ответитьچقدر نااازین شماا😍😍😍
Ответитьکیوتا ❤❤ جالب بود موضوع ایندفعه👌🏽
Ответитьاخ جون پتو ❤😂
Ответитьبه طرز عجیبی عاشق این پلی لیستمممم
Ответить🤍🤍
ОтветитьCassandra رو حتما ببین
Ответить🤩
Ответитьشما دوتا انگار پلنت مدل دخترونه هستین. ❤
Ответитьمهیاجونم تو هم خیلی زیبایی هم خوشگل میخندی هم خوشگل حرف میزنی❤
Ответитьقشنگااا عالی بود دمتون گرم ❤
Ответитьخیلی حال داد😍😍🙂
Ответитьیعنی نگرفتید که یه دختر کوچولو با یه دختر و پسر در جلسه خواستگاری میذارند به خاطر اینکه موقع صحبت اتفاق دیگه ای نیافته 😂 و بر اساس یه اعتقادی بین یه دختر و پسر تنها و اتاق در بسته شیطان رژه می رود 😂
Ответить♥️♥️♥️♥️♥️
Ответитьمحیا چقدر رژگونت رو زیبا زدی. به ماام بگو چگونه
Ответитьسلام
کمند کامنت دو تا ویدیو قبلیه منو جواب نداد !
نمیدونم دیده / ندیده
اگر این کامنتو دیدی شما بگو دیدم ،
اگه باز جواب ندادین
دیگه کامنت نمیدم
چقدرم مهمه کامنت من ( الان میگین خوبه خودت میگی ) .
حالاح .
نصف ویدیو رو چندساعت پیش دیدم.بعدمهمون و آشپزي. الان کارام تموم شد اومدم ادامه اش رو ببینم.
من که اصلا نمیتونم استوری بذارم.از بس اطرافيان حسودن.چند دفه تاحالا رفتیم مسافرت و من فقط ی استوری گذاشتم از لب دریا. ینی باورتون نمیشه وقتی داشتیم برمیگشتیم شهرمون.یه تصادف کردیم ک ب قدری مسخره بود
سرعت خیلی پایین بود.ترمز کارنمیکرد.همینطور یواش یواش رفت
تا خورد ب ماشین جلویی.
و محبورشدم دوتا از انگشتراموبدم ماشینو درست کنیم.بعد شانسی ماشین از دوستتون بود.اینقدر شرمنده شدیم.بعد درجا روز بعدش پسرم یهو چنان مریض شد.ک بخدا اصلا امید نداشتم حالش خوب بشه .اسهال استفراغ شدید.خلاصه چندروز بستریش کردن.کم کم حالش بهترشد..بعد وضع مالی ک داغون شو بعد اون اتفاق.دوباره چندروز بعدش .شوهرم ی تصادف دیگه کرد.دوباره تا چندماه خسارت دادیم.
خلاصه برا ی استوری دریا.اینطوری شدیم.
باز ی دفع دیگه ام رفتیم همین جا.ک اونم تو استان خودمونه این مسافرتایی ک میریم😂اگه ی شهر ديگه و ی کشور دیگه بود کتاالان مرده بودیم.باز یع دفع دگه رفتیم دریا سرصبح تارسیدیم
همونجا لب دریا صبحانه روخوردیم.و منه بخت برگشته ی استوری گذاشتم ازون فضا.فکرکن صبحانه معمولي بود.
خلاصه صبحانه رو ک خورديم اومديم خونه.داشتم ب پسرم میوه میدادم.همبنکه پوستش کردم یهو انگشتم برید.چنان عميق ک گفتم صدرصد رگم پاره شده و ميميرم. اینقدر خونریزی شدید بود.ک ازون ب بعد گفتم گه بخورم دگه من استوری بذارم.
الانم یع آنلاین شاپ دارم محصولات سوزندوزی تولید میکنم.تا استوری میذارم ک حداقل برن پیجمو فالو کنن..فالوکه نمیکنن اصلا .ولی چنان انرژی منفی میفرستن..والا ک تا یه محصول جدید تولید میکنم و عکسشو میذارم تا دوهفته چنان مریض میشم ک اصلا توان ندارم از جام بلند بشم.
کاش حسودا وجونداشتن
محيا داستاني كه كمند توضيح داد درمورد خواستگاري كه رفته بودن واسه دختر بزرگه بعد دختر كوچيكه رو خواستن داستان فيلم چشم چران عمارته…اسم شخصيت ها هم فريد و سيران هستش
Ответитьچقدر این بحث تونو دوست داشتم و محیا چقدر درست گفتی در مورد دوست های فیک و حس انرژی بدی که برات میفرستن
Ответитьووویی چه حالی میده انگار دخترونه دور هم جمع شدیم داریم غیبت میکنیم😂😂❤❤
Ответить